پژوهش تالش شناسی با فرکانس فراجغرافیایی


پژوهش تالش شناسی با فرکانس فراجغرافیایی

اشاره :

وبلاگ ها و سایت هایی که به استقبال ازسران

تــالشان  آنسوی  مرز رفته اند  مجازند که  اگر

 نیمچه شهامتی در آزادی بیان  دارند می توانند

باهمان زبانی که گفته های آنها را ترجمه ـ و به

 اینسویی ها منتقل می نمایند این مطلب را برای

آنسویی ها ترجمه نموده تا آنها نیز دریابند که

 سران  شان با آنها چه کرده اند؟!

پژوهش «تالش شناسی» در تالش حدودن دو سه دهه قدمت دارد و با وجود کاستی های موجود در منطقه از نظر امکانات آکادمیک و پژوهشی ـ البته برای خود تالشان ونه تالش پژوهشان غیر ، به وسع خود خیلی ناچیز به نظر می رسد . این موضوعی نیست که در این عصر مدرنیسم بتوان آنرا پنهان و کتمان کرد. اصولن درون مایه پژوهش در وهله اول خود باید دارای موادخامی برای پژوهشگر باشد تا بتواند خشت های بنیادین آنرا به مراتب با نظم نوین و دیسپلین خاصی چیدمان نماید . اگر روزی آن پژوهش گردآوری شده در سطحی معقول در دسترس قرار گرفت ، بتوان آنرا به عنوان الگویی پرمحتوا که چراغ راه دیگران ـ و شاید آینده گان از راه نیامده باشد.

آنچه که در این مبحث به آن پرداخته می شود پژوهش های «تالش شناسی» ، که دو دهه است بحث داغ منطقه گردیده و گاه پیش آمده ، دعوا بر سر چگونگی آن و راهبرد کار پژوهشی و اختلاف سلایق و عقیده و ایدئولوژی که هر کدام از آنها به شاخه های متضاد و موافق و مخالف تقسیم شده است . عده یی تمام عیار مدعی عقل کلی تالش را به زعم خود به یدک می کشند ، بی آنکه اجازه نقد و بررسی و تحلیل را به دیگران بدهند و یا آنها را برتابند . در این مقطع خاص ما با موضوع لاینحلی مواجهیم به نام تالش های آن سوی مرز که اکثر قریب به اتفاق ، از طرف عده یی خاص هوادار آنسویی ها که بیشتر بده بستان های قلمی با هم دارند و این ارتباطی هم با اصل تالش ندارد و تنها بر روی آن مانور پژوهشی داده می شود.

 متأسفانه نه به متن بلکه به قاب یا جلد پژوهش مبدل می شود و با موضوع اصلی منافات پیدا می کند . در این مدت ما به اندازه ی توانایی خود توانسته ایم به بخش هایی از آن نوع پژوهش هایی بپردازیم که نمی تواند اساس کار پژوهشی برای تالش باشد و از آن دست گردآوری هایی محسوب می شود که با چاشنی سیاسی کاری افراطی از نوع ناسیونالیسم منطقه یی قلمداد می گردد. از طرف دیگر باید اقرار نماییم در زمینه ادبیات و فرهنگ عامه پژوهش های خوبی در تالش داریم که انصاف نیست آنها را نادیده بگیریم. ولی روی بحث مان به آن بخش از پژوهش های تالش شناسی است همانگونه که در بالا اشاره شد ، ربطی به تالش و واژه «تالش شناسی» ندارد و تنها جنبه سیاستی و سیاحتی و در نوع کتاب سازی بوده و نام پژوهش را بر روی خود دارد!که سر از باکو ، ایروان ، بلاروس ، مُسکو و... در می آورد و نان قرض دادن هایی که به همین راحتی نمی توان آنرا در صفحاتی که نام پژوهشی را یدک می کشند پاک نمود ، چرا که بحث های مطرح شده در درون آنها خود گواه بر اینست که این گونه پژوهش ها برای اهداف خاصی تدوین شده است که نمونه های جدید آن در زیر می آید.

با رو شده دست یکی از سرکرده های تالشان جمهوری آذربایجان ساکن در کشورهلندی که مرکز ثقل سیاسی بازی فرا منطقه یی ومحل تجمع اپوزیسیون اکثر کشورهای آسیایی و خاورمیانه خصوصن منطقه قفقازمی باشد ـ در تبریک به همکار قلمی اش در رضوانشهر در ارتباط با به اصطلاح « همایش ارمنستان به نام اقوام حاشیه خزر» ما را بر آن داشت تا با یک فلاش بگ به داشته های !!!نداشته مان بزنیم و به پژوهش های تالش شناسی و تولیدات دو سه دهه گذشته ـ از روزنامه های جنجالی گرفته تا صاحبان آن در پاورقی های پیدا و پنهان چهره های تالش احزابی طرفدار خودمختاری که یکی از نیاز های امروز جامعه فرهنگی تالش به شمار می رود و اگر اصولی و حرفه یی به آن پرداخته شود و در واکاوی از همان تولیدات مان به افشای از این نوع قلم ها که گریبانگیر قوم مظلوم تالش ومردم آن شده است می توانیم خیلی از معماها را رمز گشایی نماییم .ما اعتقاد داریم و اقرارمی نماییم که در حوزه های مطالعاتی از این دست به تالش جفا شده است و البته کوتاهی هم کرده ایم و راه را برای چنین اشخاصی باز گذاشته ایم و حتا گاه شده به استقبال آنها نیز رفته ایم. اگر به جعلیات بر گرفته از نوشته های سران آنسوی مرز  در مطبوعات به باز سازی از سازه های پژوهشی آنها می پرداختیم ، امروز ما شاهد ادعاهای این چنینی نبودیم که باید به خود بقبولانیم ما اندک نیاز مطالعاتی بحق در تالش نداشته ایم و یا اگر داشته و یا داریم به هرج و مرج کشیده شده است . مبنی بر اینکه گروه اول ، گروه دوم را به رسمیت نمی شناسد و گروه دوم سومی را تحمل نمی کند و این معضلی شده است که آتش زبانه کشیده اش با انحراف از مسیر پژوهش فقط منطقه تالش را می سوزاند و نمی دانیم آن عده در این آشفته بازار به چه چیزی می رسند؟

سوالی که در این بین مطرح می شود خیلی واضح است و درقالب پژوهشی اش می پردازیم ، و هدف نیز تحلیل بر رفتارشناسی پژوهشی آنها می باشد و اساسی تر از آن ـ  این است که در این بحبوحه ی فعلی رفتارمان چگونه باشد درتقابل چه چیزی ارایه بدهیم و چه چیزرا بستانیم ؟ امروز ما نمی خواهیم با یک دگماتیسم بی نقاب برخورد پژوهشی نماییم ولی تحلیل آن ، یکی از کوچکترین کارهایی خواهد بود تا بتوانیم ایده ها و ایدئولوژی های خفته در درون آنها که صراحتن در یکی از جراید توقیف شده ی تالش درآرشیومانده شده است را به نقد بکشانیم و دریابیم و حتا به جامعه بقبولانیم که در قالب پژوهش سیاست چه نقشی دارد؟ و امروز مثلث ایران ، ارمنستان و آذربایجان در یک زاویه ی دید و آذربایجان اسرائیل در دو خط موازی و تقابل آنها با همدیگر و جنگ قومی ، فرهنگی و حتا  سیاسی چه راهبردی درمواضع شان را بر ملا می کند؟!تاکتیک و تکنیک آنها در قبال هم چگونه ترسیم می شود و این همایش های «تالش شناسی» که در نقاطی از این کشورها برگزار می شود اساس کارشان چیست؟ در این جدال سیاسی که یک پای آن فرهنگی پژوهشی است کشور ترکیه نیز نمود پیدا می کندکه در مواضع خود به چهار سوـ با چشمانی باز می نگرد و گاه در سفره ارمنستان صبحانه عقیدتی می خورد گاه با ایران مصافحه گازی می دهد و گاه با آذربایجان بحث هلوکاست ارامنه را به مناقشه می گذارد ، ولی در عمل اهدافی مرموزانه را دنبال کرده و نهایت با سران اسرائیل فالوده می خورند! آنچه که در این مقال حایز اهمیت می باشد این است  چرا این کشورها بعضن قالب  سیاسی را رها و ظاهرن سوق پیدا می کنند به رُل همایش و پژوهش ؟  اگر به رفتار منافقانه کشور ترکیه در ارتباط با سوریه اندک مطالعه یی شود پاسخ همه ی پرسش ها را می توان دریافت که یکی از واسطه های اصلی اروپا در منطقه می باشد و با همین توصیف گریزی می زنیم به تیترهای اخبار روز رسانه ها و سایت ها که منحنی خوبی برای اثبات این تحلیل مان خواهد بود که چگونه قالب ها در جای خود نمود پیدا می کنند:

الف : «روابط آذربایجان و ایران طبق روال عادی در حال توسعه است . ایران یکی از کشورهای منطقه است که با جمهوری آذربایجان دارای روابط گسترده است . آذربایجان مستقل دارای پیوندهای عمیق فرهنگی ومعنوی مشترک با ایران که بخش اعظم جمعیت این کشور را آذربایجانی ها تشکیل می دهند ... باکو همواره توجه  و حساسیت خاصی نسبت به گسترش روابط با همسایه جنوبی خود نشان داده و برای سیر صعودی منحنی مناسبات دو کشور تلاش کرده است ... وقوع هرگونه حوادث ناخوشایندی در ایران و جلب پای این کشور به مناقشه و رویارویی این کشور با سایر کشورها مطابق با منافع ژئوپولیتیک ، سیاسی و اقتصادی عمومی آذربایجان نیست . آذربایجان خواهان بر قراری ثبات در منطقه و برقراری مناسبات ایران با سایر کشورها در شرایط صلح و آرامش است . از سوی دیگر باکو در امور داخلی ایران دخالت نکرده و همواره آرزوی بر قراری امن و آرامش در این کشور همسایه نموده است .»

ب:«روابط ایران و ارمنستان ، رابطه ای دو جانبه است . تهران و ایروان از دیر باز دارای روابط گسترده و پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی با یکدیگر بوده اند ... بی تردید کم حاشیه ترین رابطه ارمنستان با همسایگان خود است . ار سوی دیگر رابطه  ارمنستان و ایران کم حاشیه ترین روابط دیپلماتیک با کشورهای جنوب قفقاز است ... ایران و ارمنستان نه تنها هیچ مشکل تاریخی با یکدیگر ندارند بلکه اشتراکات فراوان فرهنگی نیز آنان را به هم پیوند داده است »

ج: « ارمنستان به آذربایجان اعلان جنگ داد. پایگاه دویجه له در گزارشی نوشته است : سرژ سرکیسیان ، رئیس جمهور ارمنستان با صدور بیانیه یی اعلام کرد ، کشورش آماده جنگ با جمهوری آذربایجان است و به پیروزی خواهیم رسید.»

د: « بودجه نظامی آذربایجان برابر کل بودجه ارمنستان است . به گزارش دویجه له : لفاظی های نظامی در ماهای اخیر تشدید شده است آذربایجان همیشه اعلام کرده که کاسه صبرش از اقدامات بی نتیجه دیپلماتیک لبریز شده و گزینه نظامی را دور از انتظار نمی بیند . این کشور در مسابقه تسلیحاتی از ارمنستان پیشی گرفته است بودجه نظامی آذربایجان برابر است با کل بودجه ارمنستان»

ت:«آسیب شناسی روابط ایران و جمهوری آذربایجان . مهمترین عواملی که در دراز مدت باعث شده تا روابط دو کشور بهبود نیابد را می توان در مواردی از قبیل روابط آذربایجان با آمریکا و اسرائیل از نظر ایران و روابط روبه گسترش ایران و ارمنستان از نظر آذربایجان بر شمرد»

ث: «تنش ایران و آذربایجان از کجا آغاز شد؟ پیش از آغاز استقلال آذربایجان روابط ایران و آذربایجان اگرچه در پاسخ به سال ها دوری ، گرم و صمیمانه پیش می رفت ، اما با روی کار آمدن جبهه خلق به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ که بعدها نخستین رئیس جمهور آذربایجان مستقل شد ، روابط دو کشور به تیرگی گرایید . جریان های پان ترکیستی هم بی تاثیر نبودند و موجی از تنش ها را سبب شدند .»

خُب باز سوالی خواهیم داشت پژوهشگر تالش آیا برای به صید کشیدن مواد خام پژوهشگری اش در آنسوی مرزها به این چالش ها اشراف دارند؟ یک بار دیگر به مانورهای همایشی آساتوریان اشاره می کنیم و آن اینکه سه همایش کلان در دانشگاه ایروان ارمنستان برگزار نموده است و در مرحله اول دو قوم متمدن گیلان را به آنسو می کشانند و در آن برهه ی زمانی تنش هایی از طرف تالشان متواری شده ی باکو ایجاده می شود که مجالش در این مقال نیست اما در همایش دومی تنش دو قوم همجوار را در خارج از منطقه به حدی می رسانند تا برای تحقق اهدافی از پیش تعیین شده چاشنی مناسبی باشد در وهله های بعدی چنین همایش های میدانی ! اگر یاد و خاطر مان مانده باشد علی اکرم همت اُف در یکی از مصاحبه های خود با جراید منطقه گفته بود که «فعلاً در کشور هلند برایم امکاناتی فراهم است و من از آن استفاده می کنم» جالب است  همین شخص در کشور خود از وجاهت اجتماعی برخوردار نیست با وجود اینکه اگر به سوابق آنها به نیکی بنگریم و حتا اگر برگردیم به زمان ذوالفقار احمد زاده و نصیرلی طبق نوشته ی همین پژوهشگر رضوانشهری ـ آنها هم کتاب داشتند ، هم روزنامه داشتند،  هم رسانه ی ملی داشتند، رادیوو... اما زیاده خواهی های آنها به حدی رسید که دولت متبوع شان همه ی آن امکانات را ثبت و ضبط نمود تا جلوی تجزیه طلبی و خودکامگی آنها را بگیرد .

 همه ی مان باور داریم که در زمان ذوالفقار احمدزاده کشور ، رژیم کمونیستی بود و استالین خونخوار یکه تازی می کرد و گهی به نعل می زد و گهی به میخ و اقوام را بازیچه سیاست خود قرار می داد و با آزادی های به ظاهر این چنینی از قبیل آزادی روزنامه ، کتاب وحتا تدریس زبان محلی اقوام در مدرسه و تا آنجا که در این سو نیز نوشتند که رهبران پان تُرکیسم نیز از تالشان بوده اند! و چه شد که به یکبار ورق برگشت و همه آنچه که مشابه اش را نیز امروز می بینیم مگر نگفته اند مارگزیده از یک جا دوبار گزیده نمی شود؟ آیا آن زمان نیز شبیه همین بازی های سیاسی تاریخ مصرف داری که علی اکرم همت اُف روزی در دیالوگ نیرو به ارمنستان می فرستاد و امروز در عوض پیام تبریک به دانشگاه همان کشوری می فرستد که رئیس جمهورش به آذربایجان اعلان جنگ داده است! آیا نباید به تالشان آنسوی مرز حق داد که از این افراد دوری جویند؟! این تنها یک روی سکه است و روی دیگر در زمان ایلچی بیگ به اوج می رسد و هر آنچه را که به قلم رانده می شد به نام پژوهش به خورد خلایق می دادند که در سال 1991 همایشی از این دست که به نام آکادمیک رنگ و لعاب تبلیغاتی گرفت و از این سو نیز عده یی بی خبر از همه جا دعوت می شوند تا شاهد پژوهش های تالش شناسی دو سوی مرز باشند . غافل از اینکه در بحبوحه همان همایش نه نقدی بر عملکرد علی اکرم ها شد و نه بازتابی چون امروز داشت و نوروزعلی محمد اُف تنها واسطه این حلقه ها بود . بی آنکه حتا تمرینی از واژه سیاست داشته باشد که در بده بستان های جریده «تولیشی صدو» وجاهت علمی به وقاهت سیاسی از نوع جامعه اروپا به خود می گیرد!و امروز بعد از دو دهه این نوع همایش و پژوهش ها  به خوبی پوست انداخته اند و با رنگ و لعابی سیاسی گونه و زیر پوستی به خود می گیرد . غافل از اینکه منطقه شمال ایران ، خصوصن تالشان از چند و چون این وقایع اتفاقیه کاملن آگاهی دارند و زمانه آنگونه نیست که همانند دودهه ی قبل خیلی از مسایل کتمان بماند که خوشبختانه مروز زمان ، دارد آنرا بر ملا می کند.و این راهی به مراتب کج تر از آن ایده یی است که انتخاب نموده اند !

یعنی آن عده اندک پان ترکیسم ، فرق بین پیام نمایش داده شده و عدم ارتباط عباس زاده  با همت زاده  را تشخیص نمی دهند ؟ آیا آنها اتاق فکر و پژوهشگرندارند؟ و در ارتباط با قالب پژوهشی زمان استالین هنوز به این نتیجه نرسیده اند که چه افراط و تفریطی باعث شد که دوباره تاریخ در آذربایجان ورق بخورد و آسیب اش را تالشان این سو هم ببینند؟!وقتی که خود دست اندرکاران جوان همان جراید باور دارند که جریده شان از منطقه تالش رخت بر بست آیا این اشخاصی که سفارشی به آنها مصاحبه می دادند و معرفی اش می کردند و یا مثلن اگر با فلان رهبر تالش آنسوی مرزمصاحبه شود وجاهت جریده شان بالا خواهد رفت که یکی در آنسو در سیاهچال است و یکی در اینسوـ یعنی نمی دانستند نتیجه این عمل مساوی است با توقیف نشریه ؟و در این بین متاسفانه ضررش مشخص گردید که از آن تالشان اینسو بود اما سودش را چه کسانی بردند؟ شاید همان مصاحبه ها را روزی کتاب سازی کردند بی آنکه بر روی آنها آسیب شناسی شود  و بنام پژوهش تالش شناسی روانه بازار تا در دسترس عموم قرار گیرد!و لابد نسخه یی نیز از کجا معلوم در یک کشوری دیگر و در همایش دیگر و با ره آورد «مدالی»!!! دیگر رونمایی شد.

جالب است گفته شود همه ی این داده ها شبيه هم می باشند و خواننده حرفه يي در خواهد يافت كه اين پژوهش ها از يك کارخانه تولید و بسته بندی شده است ، بي آنكه  قلم بدستان اين نوشته ها در يافته باشند حادثه موسوم به جمهوري خود مختار تالش مغان نيز« برآمده از خام انديشي گروهي از روشنفكران آرمانگرا» بود.(عجبا که تا دیروز خام اندیش بودند و امروز در دانشگاه ایروان ارمنستان پخته شدند) و ایکاش مقالات آتشین و سفارشی عباس اُف ها را که در آن همایش های برون مرزی ارایه شده بود ، ترجمه و در سایت ها و وبلاگ های شان به نمایش در می آوردند تا تالشان دو سوی مرز به قضاوت بنشینند و دریابند که براستی علی اکرم یکی به نعل می کوبید و یکی به میخ ، نظرش در رابطه با رئیس مجلس سابقش که امروز در مُسکوساکن است چیست؟


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: